تا تو هستی که دستانم را بگیری
آرزو میکنم هر روز زمین بخورم
کاش تابستانها هم برفی بود
سلام دوستاااااااااااااااااااااااااام
خییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی خوشحاااااااااااااااالم چرااااااااااااااا؟
الان بازی رئال-الچه رو نگاه میکردم که اول کریستیانو گل زده بود ولی دقیقه ی ۹۰ رئال،گل مساوی رو خورده بود
منم یه پست گذاشتم از ناراحتیم ولی به مجضی که خواستم تاییدش کنم،دیدم کریستیانو یه گل در ثانیه اخر زده و رئال برده!
هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
ببخشید که خییییییییییلی ذوقم زیاد بود
راستی دوستان رئالی حواستون باشه!
حتما حتما به این شماره sms بزنید:30000925
و بگید که بازی های رئال رو پخش کنید
راستی یکی کامنت داده بود که بزرگ تر بنویس،این سایز خوبه عایا؟
خب حالا که انرژی گرفتم میخوام یه پست بذارم!
اول یه جمله ی ادبی مینویسم تا کاملا درک کنید که دیروز ادبیات داشتم:
در بیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرد ، آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست و خدایی که نمی بینم و میدانم که هست.. ( دکتر علی شریعتی )
خداییش قشنگ بود نه؟
می بینید چقدر تحت تاثیر درس قرار گرفتم؟
خب یه جمله طنز هم بگم؟
بگم؟
نمیشنوی؟
ای باو بگم؟؟؟
ای وای ببخشید!چیه نصفه شبی بگم بگم راه انداختم!
خوابین لابد!
من میگم شوما دوس نداشتی نخون
میگن وقتی بارون میاد،همه چیز زیبا میشه...
گلها...
درخت ها...
همه چیز.....
میگما!
میخوای ی سر زیر بازون برو شاید معجزه شد!
خخخخخخخخخ باحال بود،نه؟
نه؟
باحال نبود؟
الووووووووووووووووووووووووووووووو!
چرا ج نمیدی؟
ای وای ببخشید دوباره،یادم رفت خوابید
خودم میدونم باحال بود
نیازی نیست شوما بگی
بگیر بخواب
--------------------------------------------------------------------------------
خب شاد شدین؟
حالا دیگه زود باش نظرو رد کن بیاد
فعلن
Whenever Richard Cory went down town,
We people on the pavement looked at him:
He was a gentleman from sole to crown,
Clean favored and imperially slim.
And he was always quietly arrayed,
And he was always human when he talked,
But still he fluttered pulses when he said,
"Good-morning," and he glittered when he walked.And he was rich--yes, richer than a king--
And admirably schooled in every grace:
In fine, we thought that he was everything
To make us wish that we were in his place.So on we worked, and waited for the light,
And went without the meat and cursed the bread;
And Richard Cory, one calm summer night,
Went home and put a bullet through his head.
by Edwin Arlington Robinson
لطفا به ادامه ی مطلب مراجعه کنید.
تعداد صفحات : 9
اطلاعات کاربری
دل نوشتهلینک دوستان
آرشیو
آمار سایت